تجربیات من از کسب سلامتی با کمک تغییر باورها

راه حل باورهای مخرب جذب ثروت و فراوانی

باورشماره ۱: این باور داره از ۲ باور مخرب نشائت میگیره که اولین باور اینه که  نشون میده که شما یک عامل بیرونی درثروتمند شدنتون دخیل میدونید دوم – باوربه کمبود ثروت و فراوانی دارید برای اینکه این باور تغییر دهید میتوانید با استفاده از این عبارت تاکیدی باور جدیدی را در ذهن خود شکل دهید.عبارت تاکیدی: من درونم ثروتمند است و خیلی راحت ثروت های فراوانی را کسب میکنم . 
باورشماره  ۲: این باور باور کمبود ثروت و فراوانی نشون میدهد  میتوانید با مطالعه زندگی نامه  افرادی که درمدت زمان کوتاهی   میلیاردی ثروت به دست می اورند باور خودتون تغییر دهید .
باورشماره ۳- شما باید باور داشته باشید که کسب و کار من همیشه در حال رشد و پیشرفت هست افراد زیادی هستندکه  با شروع اولین کسب و کار بدون اینکه شکستی متحمل شوند کسب کار پردرامدی دارند
باور شماره ۴ : شما باور دارید افرادی که ثروتمند میشوند باید خیلی اذیت شوند و رنج بکشن و  ناخوداگاه شما میگه اگر منم ثروتمند شوم باید پوستم کنده بشه شما میتوانید این باور جایگزینش کنید که هرچقدر ثروت مند تر شوم مرفه ترزندگی میکنم
باور شماره ۵- باور کبود ثروت و فراوانی –باید باور جدیدتون این باشه کسب کار من همیشه در حال رشد میباشد
باور۶- باورعدم لیاقت – باید باور داشته باشید انسان با ارزشی هستید
باور ۷- باور عوامل بیرونی-باید باور داشته باشید در هرسنی میتوانید ثروت مند شوید –مطالعه زندگی نامه افراد موفق
باور۸-باور عدم لیاقت – باید باور داشته باشید انسان با استعداد وتوانمندی هستید
باور ۹-باور کمبود ثروت : باید باور داشته باشید هرروز درامدتان در حال افزایش است
باور۱۰-۱۱-۱۲-۱۳ ۱۶–۱۵-۱۸باور کمبود ثروت : باید باور داشته باشید ثروت ها و نعمت ها روز به روز در حال افزایش هستند برای تعغییر این باور زندگی نامه افراد موفق را مطالعه کنید
باور۱۴-باور عدم لیاقت –من خیلی راحت پس انداز میکنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راه نور

باورهای منفی راجب جذب ثروت و فراوانی

  1. برای ثروتمند شدن باید یک شخص ثروتمند زیر دست و بالت رو بگیره و بهت کمک کنه و کنارت باشه تا بتوانی یک ثروتمند کوچک بشوی و ثروتمند بزرگ شدن خیلی سخت است و تقریبا غیر ممکن.
  2. باید خیلی زحمت و رنج کشید و سال های درازی تلاش کرد تا بتوان به یک ثروت بخور نمیری رسید.
  3. باید شکست های فراوان خورد و سال ها طول کشید تا موفق شد.
  4. آدم بعداز تلاش ها ,زحمت ها ,درد ها , گرفتاری هاو…  فراوان به ثروت می رسد که دیگر به درد اش نمی خورد چون دیگر وقت مردن است.
  5. بازار تو رکوده و خیلی خرابه و ثروتمند شدن غیر ممکنه.
  6. فقط افراد خاص و کمی می توانند تحت شرایط خاصی ثروتمند شوند.
  7. برای ثروتمند شدن و موفق شدن باید از سن کم مثلا ۱۲ .۱۳ شروع کنی و از همان اول یک حرفه خاص را دنبال کنی تا در آخر عمرت بتوانی موفق و ثروتمند شوی.
  8. افراد زرنگ و باهوش و با روابط عموی بالا (روابط قوی ) و البته اطلاعات خیلی بالا می توانند موفق و ثروتمند شوند.
  9. هرروز وهرروز پول در زندگی ما کمتر میشه.
  10. هرروز و هروز بدهکاری ها داره بیشتر وبیشتر میشه و من وخانواده ام رو محاصره کرد . راه گریزی وجود نداره.
  11. پول خیلی کم شده و همه چیز داره گرون میشه.
  12. درآمد به صورت مداوم در حال کم شدن و بی ارزش شدن است.
  13. هر ماه و هر ماه گرفتاری های مالی جدید و بیشتری اتفاق میوفته وبه همین خاطر پول ها به سرعت از زندگی ما خارج میشه.
  14. پول هیچگونه ماندگاری در زندگی ما ندارد.
  15. باید خیلی سخت و خیلی قانع زندگی کرد تا پول در زندگی بماند و پیشرفت کمی حاصل شود.
  16. برکتی در زندگی ما وجود ندارد.
  17. نمی توانم شرایط را تغییر دهم وگیر کرده ام.
  18. بدهکاری ها مار را محاصره کرده اند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راه نور

انسان و خدا از دیدگاه دکتر چمران

روح و عالم غیب از بارزترین مصادیق و مقولات متافیزیک می باشند، که تمام مکاتب و سیستم های ماورائی به آن توجه خاصی دارند. شهید دکتر چمران معتقد است که: «در نظر ما، خدا و روح و عالم غیب اساس توحید و فلسفه اسلامی بشمار می رود، بنابراین ایمان به این حقایق برای ما اساسی و اصولی است و کسی که به این اصول ایمان نداشته باشد نمی تواند ایدئولوژی و مکتب اسلامی را بپذیرد. برای رسیدن به این حقایق راههای مختلفی وجود دارد، عده ای سعی می کنند از راه منطق، از راه فلسفه، از راه علم، از راه تجربه، از راههای مختلفی به این حقایق برسند...»
روح و عالم غیب از بارزترین مصادیق و مقولات متافیزیک می باشند، که تمام مکاتب و سیستم های ماورائی به آن توجه خاصی دارند. شهید دکتر چمران معتقد است که: «در نظر ما، خدا و روح و عالم غیب اساس توحید و فلسفه اسلامی بشمار می رود، بنابراین ایمان به این حقایق برای ما اساسی و اصولی است و کسی که به این اصول ایمان نداشته باشد نمی تواند ایدئولوژی و مکتب اسلامی را بپذیرد. برای رسیدن به این حقایق راههای مختلفی وجود دارد، عده ای سعی می کنند از راه منطق، از راه فلسفه، از راه علم، از راه تجربه، از راههای مختلفی به این حقایق برسند...»
در ادامه ی این بحث ایشان سعی نموده است تا با معرفی انسان به عنوان یک مخلوق، راهی به سوی شناخت خالق و حق تعالی باز نماید. وی معتقد است: «انسان خلیفه خدا است در زمین، تجلی خداست برروی این آب و خاک و بنابراین اگر انسان را بشناسیم و قدرت او را و حدود او را تشخیص دهیم چه بسا که قادر خواهیم بود حقایقی را درباره روح و خدا و ماوراء الطبیعه نیز درک کنیم.»
در بحث شناخت انسان، انسان را به سه قسمت جسم، نفس و روح تقسم نموده، سپس به معرفی نفس و روح می پردازد. ابتدا از نظر لغوی در فرهنگ و زبان انگلیسی و فرانسوی نفس و روح را بررسی نموده، سپس این دو مقوله را از نظر قرآن کریم بررسی می کند. ایشان نفس را مجموعه ای از احساسات، خواسته ها، اکتسابات و تمایلات معرفی می نماید و نتیجه می گیرد که شخصیت آدمی از نفس است و انسان ها در روح با هم مشترک اند و آنچه انسان ها را از هم متمایز می کند، نفس است. دکتر چمران اعتقاد دارد که گذشته آدمی، تجارب آدمی، خوبی ها، بدی ها و همه چیز در داخل این نفس ذخیره می شود، و آن چیزی که در روز قیامت انسان را با آن می سنجند، نفس است نه روح.
ایشان نفس را به هفت طبقه مختلف تقسیم بندی کرده، مراتب هفت گانه نفس را بدین صورت نام گذاری می نماید: نفس امّاره، نفس لوّامه، نفس عاقله، نفس مُلْهَمِه، نفس مطمئنّه، نفس راضیه و نفس مرضیّه.
نفس اماره، پست ترین مرحله نفس و نفس مرضیه بالاترین مرحله نفس در این بیان معرفی شده است. دکتر چمران معتقد است: «... نفس مرضیه که به این حد رسیده است از نظر کیفیت مثل روح می شود، یعنی به همان خلوص، به همان پاکی و به همان عظمت روح می رسد، که روح تجلی خدا است، روح اَمرٌ مِنَ الله است. این نفسی که لجن گونه بود از این عالم مادی جوشیده و بالا آمده بود در آخرین مرحله تکاملی خودش مثل روح می شود، خاصیت روح را پیدا می کند، همان کمالاتی که در روح آدمی وجود دارد در این نفس نیز بوجود می آید.» ایشان در ادامه می فرمایند: «باز با آنکه این نفس مرضیه به درجه روح رسیده است و لیکن با روح متفاوت است، یعنی از نظر ذات با روح مختلف است. چون روح، مجرد است ولی نفس مادی است، ولی دارای یک خاصیت هستند.»
مادی بودن نفس از نظر خود ایشان نیز خیلی مهم و مرموز است. لذا با بیان یک مثال زیبا در مورد خورشید و نور آن به تشریح کامل مطلب می پردازند و چنین نتیجه می گیرند: «بنابراین، این نفس که ما درباره آن صحبت می کنیم انرژی است در حالی که روح مجرد است، روح تجلی خدا است؛... بنابراین هنگامی که می گوئیم نفس انرژی است، این انرژی معادل ماده است، به عبارت دیگر می توانیم بگوئیم که نفس وجودی مادی است، ولی ماده ای تلطیف شده بصورت انرژی ولی روح مجرد است در حالیکه جسم ماده خالص است و نفس واسطه ای است بین این جسم و این روح مجرد.» پس ایشان جسم را ماده ای خالص، نفس را ماده ی تلطیف شده و روح را مجرد دانسته، انسان را متشکل از این سه قسمت می داند.
دکتر چمران، روح را تجلی خدا، پیغمبر درون، امر خدا و رابط بین خدا و انسان معرفی می نماید و معتقد است: «اگر روح تجلی خداست، بنابراین علم خدا در روح نیز گذاشته شده است، بنابراین با عالم غیب ارتباط دارد. در اثباتاتی که بعداً ذکر می کنیم می خواهم این را برای شما اثبات کنم که این روح از آینده خبر می دهد، از گذشته و آینده آگاه است.» «روح امر خداست، دارای علم خداست، دارای خلاقیت خدا ست.» «روح امر خداست و شما می دانید که خدا از نظر فلسفی زمان و مکان ندارد. یعنی از بُعد زمان و بُعد مکان خارج است. برای ما هزار سال پیش و امسال و هزار سال آینده با هم اختلاف دارد، اختلاف زمانی دارد، اما برای خدا چون زمان صفر است، هزار سال گذشته و هزار سال آینده در یک ردیف قرار دارند، یک واقعیت اند، یک حقیقت اند. برای روح که تجلی خداست نیز هزار سال آینده، اکنون و هزار سال گذشته هم یکسانست، برای خدا فرقی نمی کند و بنابراین برای روح هم فرقی نمی کند. روح دارای علم و آگاهی به همه ادوار زمانی تاریخ خواهد بود، چه گذشته چه آینده. و در بُعد مکان هم همینطور، که این مکان برای جسم آدمی است که اختلاف بوجود می آورد. ولی وقتی می گوئیم خدا از بُعد مکان خارج است، یعنی تمام مکانها برای خدا یک نقطه است. اینجا باشد، پشت زمین باشد، بالای کهکشان ها برای خدا یکسان است، و چون برای خدا یکسان است برای روح هم که تجلی خداست باید یکسان باشد. بنابراین برای کسی که با روح خود رابطه اشراقی و الهامی برقرار کرده است همه مکانها یکسان خواهند بود، همه زمانها همه مکانها برای او یک واقعیت خواهد بود، یک حقیقت خواهند بود.»
می بینید روح که از عجیب ترین و پیچیده ترین مخلوقات حق تعالی است و بسیاری در تشریح و تفهیم آن درجا زده اند، توسط دکتر چمران به راحتی و با بیانی زیبا و شیوا چگونه معرفی می شود! و این استاد عظیم الشأن چگونه با معرفی روح، انسان را به سوی خالق هدایت می نماید. ایشان در پایان گفتار اول کتاب انسان و خدا چنین می فرمایند: «این بحث بسیار مفصل و دقیق و زیبایی است که من سعی کرده ام در این فاصله کوتاه برای شما خلاصه کنم، و تقریباً بهترین راه توجیه بطور ملموس و تجربی و علمی برای پذیرش عالم غیب و روح است، و همینطور که می دانید کسی که روح را پذیرفت و عالم غیب را پذیرفت یعنی خدا را پذیرفته است.»
همان طور که مشاهده نمودید دکتر چمران با طرح موضوع روح می خواهد انسان را از درون به سمت خداوند و شناخت و درک و فهم او هدایت کند. ایشان برای درک و فهم حق تعالی سه راه «علم»، «فلسفه» و «دل» را معرفی می نماید و معتقد است که راه علم و فلسفه محدودیت ها و معذوریت های فراوانی دارد و بهترین راه را، «راه دل» می داند. وی همچنین روش قرآن را نیز منطبق بر همین راه دل می داند: «روشی که قرآن مطرح می کند متُدی است که ضمیر آدمی را بیدار می کند، وجدان را آگاه می سازد و آنچنان آدمی را هشیار می کند که خدا را با اشراق بفهمد بدون آنکه احتیاج به تجزیه و تحلیل فیزیکی و شیمیایی یا فلسفی داشته باشد...» «اکثر آیاتی که در قرآن درباره خدا صحبت می کند بدین منوال است، یعنی می خواهد که با این اشراق قلب آدمی و درون آدمی را روشن کند، بیدار کند و مطمئن است که اگر این قلب روشن شد خدای را خواهد فهمید، خدای را وجدان خواهد کرد.»
دکتر چمران راه دل، فطرت، اشراق و الهام را بهترین راه برای اثبات وجود خداوند و فهم و درک آن می داند. ایشان علم و فلسفه را برای این کار راه مناسبی نمی داند و معتقد است از طریق این روش ها انسان به یقین نمی رسد و حتی اگر خدا برایش اثبات شود باز هم دچار نوعی شک و تردید خواهد شد. در واقع ایشان به روح به عنوان رابط بین خدا و انسان توجه داشته، تأکید بر درک خدا از طریق ارتباط های روحی دارند.
«من امیدوارم که دوستان ما به این تکنیک قرآنی توجه کنند که قرآن کریم نیز بر اساس همین فلسفه ای که بیان کردیم سعی می کند که فطرت آدمی را بیدار کند و این فطرت، و این قلب با اشراق درونی خودش خدای را خواهد شناخت و این شناختن است که ایمان می آورد، این شناخت است که سبب می شود کسی با تمام وجود خود خدای را درک کند.» «دو سوم آیات قرآنی درباره وجود خداست و این آیات قرآنی همه به همین سیستمی است که من بیان کردم، نه وارد علم می شود و نه وارد فلسفه و منطق و ریاضیات، بلکه سعی می کند که وجدان آدمی را آنچنان بیدار کند که با اشراق درونی خود خدای را بفهمد، حس کند.»
دکتر چمران صراحتاً بیان می کند: «شناخت خدا باید از راه اشراق صورت بگیرد نه از راه این تعریفهای علمی و فیزیکی و منطقی.» ایشان روش های علمی را که از طریق تجارب حواس پنج گانه عمل می نماید و روش های فلسفی را که از طریق تفکر و تعقل وارد می شود، برای شناخت خدا مفید نمی داند. شهید چمران ضمن پذیرش تجارب حسی و تجارب عقلی، تجارب قلبی را بهترین راه می داند: «ما تجربه را رد نمی کنیم، ولی می گوئیم بجای اینکه با این حواس یا با این عقل بخواهید تجربه بکنید یک راه تجربی دیگری نیز وجود دارد که آن راه تجربه قلبی است، اشراق است، که شخصی از طریق اشراق قادر خواهد بود حقیقت را بلاواسطه درک کند و بفهمد. تمام آیاتی را که از قرآن، سوره یس برای شما خواندم در رابطه با این حقیقت بود که این قدرت اشراقی را در درون آدمی زنده کند، تا آدامی بقدرت این اشراق بتواند که خدای را و روح را و عالم غیب را لمس کند، درک کند. همچنان که گفتم این بهترین راههاست، صحیح ترین راههاست و اگر کسانی بخواهند به قدرت علم یا به قدرت منطق و فلسفه وجود خدا را اثبات کنند بیراهه می روند.»
این عابدِ زاهد تاکید دارد: «برای شناخت خدا طریق علمی که از راه حواس خامسه بوجود می آید و همچنین روش عقل و منطق کافی نیست و آن چیزی که ما را کمک می کند که به خدا برسیم دل و قلب است، منبع و منشاء جدیدی که از راه الهام و اشراق قادر خواهیم بود که خدای را بشناسیم. با بعضی از آیات قرآنی نیز نشان دادیم که قرآن هم یک چنین سیستمی را برای شناخت خدا ارائه می نماید. هیچگاه تنها راه عقلی و فلسفی و منطقی را پیشنهاد نمی کنند.»
اهداف خلقت انسان از جمله مسائل پیچیده در فلسفه، عرفان و متافیزیک است، همانطور که در قرآن نیز صراحتاً به آن اشاره شده است، انسان برای عبادت و بندگی خلق شده، این در حالی است که بسیاری از انسان ها این هدف مهم را فراموش کرده اند و به خوردن و خوابیدن سرگرم شده اند.
در این رابطه دکتر چمران می گوید: «خوردن و خوابیدن و زندگی کردن هدف حیات نیست. اینها محملی برای حیات است. آدمی غذا می خورد یا لباس می پوشد یا می خوابد برای آنکه زندگی کند، برای آنکه خدا را بپرستد. هدف زندگی خوردن و خوابیدن نیست، اینها وسیله زنده بودن است. می توانم بگویم آن لحظاتی را می توان زندگی حقیقی بشمار آورد که یک انسانی از این حالت مادی و از این دنیای لجنی به معراج صعود می کند، و آن نوع احساس، آن نوع الهام و اشراق برای او دست می دهد. این لحظات در زندگی انسانها بسیار کوتاه است ولی آنچه زندگی به حساب می آید فقط همین لحظات است و بس. بقیه زندگی فقط محملی است برای این انسان که زنده بماند تا این لحظات کوتاه معراج و طیران روح به او دست دهد، و آن انسانی که در زندگی خود بیشتر به این حالات دست پیدا می کند و این لذت روحی و این طیران روحی برای او بیشتر رخ می دهد، او زندگی بهتری دارد، زندگی موفق تری دارد، آن انسانهایی که سرتاسر حیات خود را در مادیات و احتیاجات مادی سر می کنند و هیچ لذت روحی و هیچ احساس معراج به آنها دست نمی دهد، آنها در حقیقت انسان نیستند، از انسانیت بوئی نبرده اند.» «از نظر ما این زندگی و آب و نان فقط وسیله ای است و طیران بسوی خدای بزرگ یک حرکت تا بینهایت است، حرکتی است که الی لانهایه ادامه خواهد داشت و انسان هیچوقت و در هیچ مکانی از حرکت بسوی کمال باز نخواهد ماند.»
و به راستی که این کلمات و عبارات چیزی جز تجارب شخصی عارفِ عابدِ زاهد، شهید دکتر چمران نیست. او به جای بازی با جملات و عبارات، به جای استفاده از فن سخنوری و به جای استفاده از فنون ادبیات و نگارش و به جای بهره گرفتن از قدرت منطق و استدلال، تنها با بیانی ساده و گویا، تجارب شخصی خود را بیان نموده است. تجاربی که حرف دل اوست و آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشنید.
و اکنون سال ها از آرام گرفتن چمران به ظاهر می گذرد، ولی او همچنان در حرکت به سوی کمال است، در حرکت به سوی بی نهایت و در حرکت به سوی خدا.
و ما امروز مفتخریم از داشتن این چنین بزرگان و عارفان، خوش حالیم که از او آثاری برایمان به جا مانده و متأسفیم که تقدیر رخصت نداد تا از او بهره های فراوان ببریم و از چشمه جوشان معرفتش سیراب گردیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راه نور

نماز

نماز یعنی توجه به خداوند و یکی از راه‌های نزدیک شدن به خداوند انفاق و بخشش است ، بخشش موجب می شود با خدای درونتان هماهنگ شویم ، ببینید شما تا نفستان را بیرون ندهید ، قادر نخواهید بود نفس بکشید یعنی دم و باز دم 
نماز یعنی توجه ، وقتی شما انفاق و بخشش می کنید یعنی تمرکز و توجه تان به سمت خداست و تا انسان نبخشد ، جریان ثروت ، آگاهی ، رحمت ، عشق الهی به سمت زندگیش جاری نمی شود 
یعنی وقتی شما نماز می خوانید یعنی به خداوند توجه داشته اید وقتی شایسته ی دریافت پاسخ می شوید که وابستگی نداشتید ، زکات ، انفاق و بخشش موجب می شود شایسته ی دریافت پاسخ شوید ، و وابستگی هایتان به دنیا از هر جهت قطع شود ، 
وقتی وابستگی هایتان می شود به خداوند نزدیک تر می شوید 
در حقیقت خداوند نیازی به انفاق ما ندارد ، حتی با انفاق قادر نیستیم به دیگران کمک کنیم بلکه انفاق موجب می شود جریان انرژی الهی به صورت چند برابر به سمت زندگی مان برگردد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راه نور

ادامه نماز و زکات

تأکید بر پیوستگى زکات با نماز، تنها در دین مبین اسلام مطرح نبوده است، بلکه در ادیان سابق نیز بر این پیوستگى تأکید شده و فریضه زکات در کنار فریضه نماز، مطرح شده است. با نگاهى به آیات ذیل به خوبى این مدعا قابل اثبات است.

۱ – آیات ۷۱ تا ۷۳ سوره مبارک انبیاء:

«و نجّیناه و لوطاً الى الارض التى بارکنا فیها للعالمین و وَهبنا لهُ اسحاق و یعقوب نافله و کُلاً جعلنا صالحین و جعلناهم ائمه یهدون بأمرنا و أوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوه و ایتاء الزکوه و کانوا لنا عابدین»

«و او (ابراهیم) و لوط را [براى رفتن‏] به سوى آن سرزمینى که براى جهانیان در آن برکت نهاده بودیم، رهانیدیم و اسحاق و یعقوب را [به عنوان نعمتى‏] افزون به او بخشودیم و همه را از شایستگان قرار دادیم و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت مى‏کردند، و به ایشان انجام دادن کارهاى نیک و بر پا داشتن نماز و دادن زکات را وحى کردیم و آنان پرستنده ما بودند.»

آیات فوق به این نکته اشاره دارد که زکات در کنار نماز از برنامه‏هاى هدایتى در برنامه پیامبران بزرگى چون لوط، ابراهیم، اسحاق، و یعقوب‏علیهم السلام‏بوده است و آنان از سوى خدا مأمور بوده‏اند که دستور الهى اداى زکات و اقامه نماز را به بندگان خدا ابلاغ نمایند.

۲ – آیات ۳۰ و ۳۱ سوره مبارک مریم:

«قال انّى عبدالله ءاتانىَ الکتاب و جَعَلَنى نبیّاً و جَعَلَنى مبارکاً أین ما کنتُ و أوصانى بالصّلوه و الزکوه ما دُمتُ حیّاً»

«[حضرت عیسى در گهواره‏] گفت: منم بنده خدا، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است و هر جا که باشم مرا با برکت ساخته و تا زنده ‏ام به نماز و زکات سفارش کرده است.»

۳ – آیات ۵۴ و ۵۵ سوره مبارک مریم:

«و اذکُر فى الکتاب اسماعیل انّه کانَ صادقَ الوعد و کان رسولاً نبیّاً و کان یأمُرُ أهله بالصّلوه و الزّکوه و کان عند ربّه مرضیّاً»

«و در این کتاب از اسماعیل یاد کن؛ زیرا که او درست وعده و فرستاده‏اى پیامبر بود و خاندان خود را به نماز و زکات فرمان مى‏داد و همواره نزد پروردگارش پسندیده [رفتار] بود.»(۱)

 

پیوستگى زکات با نماز در قرآن‏

در قرآن کریم چنان که گفته شد، ۲۷ آیه در این باره وجود دارد که

آیات یاد شده عبارتند از: سوره بقره آیه ۴۳، ۸۳، ۱۱۰، ۱۷۷، ۲۷۷ ؛ سوره نساء آیه ۷۷، ۱۶۲ ؛ سوره مائده آیه ۱۲، ۵۵ ؛ سوره توبه آیه ۵، ۱۱، ۱۸، ۷۱ ؛ سوره مریم آیه ۳۱، ۵۵ ؛ سوره انبیاء آیه ۷۳ ؛ سوره حج آیه ۴۱، ۷۸ ؛ سوره مؤمنون آیه ۴ ؛ سوره نور آیه ۳۷، ۵۶ ؛ سوره نمل آیه ۳ ؛ سوره لقمان آیه ۴ ؛ سوره احزاب آیه ۳۳ ؛ سوره مجادله آیه ۱۳ ؛ سوره مزمل آیه ۲۰ ؛ سوره بیّنه آیه ۵.

در هر یک از این آیات شریف واژه «زکات» در کنار واژه «صلاه» آمده است که دلالت بر وجود پیوندى عمیق بین این دو رکن دارد 

 

آیه نخست:

«و اقیموا الصّلوه و آتوا الزکوه و ما تُقدّموا لانفسکم مِن خیرٍ تجدوهُ عندالله انّ الله بما تعملون بصیرٌ»(۲)

«و نماز به پا دارید و زکات بدهید؛ و هرگونه نیکى که براى خویش از پیش فرستید، آن را نزد خدا باز خواهد یافت، آرى خدا به آنچه مى ‏کنید بیناست»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راه نور

نماز و زکات

 قرآن کریم در موارد متعددی به موضوع صلاه به معنی دعا و درود اشاره دارد که به اختصار به آنها می پردازیم.
۱-«وصل علیهم ان صلاتک سکن لهم.» (توبه / ۱۰۳)
آیه فوق درباره پرداخت زکات است. خداوند به پیامبر (ص) می فرماید: از اموال آنها صدقه ای بگیرتا به وسیله آن، آن ها را پاک سازی و پرورش دهی و برای آن ها ( هنگام گرفتن زکاه) دعا کن که دعای تو مایه آرامش آنهاست.
۲-هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور و کان بالمومنین رحیماً. (احزاب/ ۴۳)
او کسی است که بر شما درود و رحمت می فرستد و فرشتگان او نیز برای شما تقاضای رحمت می کنند، تا شما را از ظلمات جهل و شرکت و گناه به سوی نور ایمان و تقوا رهنمون سازد. او نسبت به مومنان همواره مهربان بوده است.
۳-ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما (احزاب/ ۵۶)
خداوند و فرشتگان بر پیامبر درود می فرستند. ای کسانی که ایمان آورده اید، بر او درود بفرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید. صلوات هر گاه به خدا نسبت داده شود به معنی فرستادن رحمت است و هر گاه به فرشتگان و مومنان منسوب شود به معنی طلب رحمت است. (تفسیر نمونه جلد ۱۷ ص ۴۱۶)
رسول خدا (ص) فرمود: « لا تصلوا علی الصلاه التبراء، فقالوا و ما الصلاه التبراء»
« قال تقولون اللهم صل علی محمد و تمسکون، بل قولوا اللهم صل علی محمد و آل محمد». ( همان ص ۴۱۹)
هرگز بر من صلوات ناقص نفرستید: عرض کردند؛ صلوات ناقص چیست؟ فرمود: این که فقط بگوئید: اللهم صل علی محمد و ادامه ندهید. بلکه بگویید: اللهم صل علی محمد و
آل محمد و اما صلاه به معنی عبادت ویژه ای است که در اسلام تشریع شده است یعنی نماز، آیات متعددی در قرآن کریم وجود دارد که به خاطر اهمیتشان به پاره ای از آنها اشاره می شود. به پاداشتن نماز از نشانه های پرهیزگاران است. (بقره/۳)
نماز مظهر اتکاء به خداوند است. ( یا ایهاالذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلاه…) (بقره/ ۵۳)
ای افراد با ایمان، از صبر و استقامت و نماز در برابر حوادث سخت زندگی کمک بگیرید.
در احادیث می خوانیم « کان علی (ع) اذا اهاله امر فزع قام الی الصلاه ثم تلی هذه آلایه و استعینوا بالصبر و الصلاه … (تفسیر نمونه / ج ۱۵)
هنگامی که علی (ع) با مشکلی روبرو می شد به نماز بر می خاست و پس از نماز به دنبال حل مشکل می رفت و این آیه را تلاوت می فرمود: ( و استعینوا بالصبر و الصلاه )
در انجام نماز باید کوشا بود و مداومت داشت: (حافظوا علی الصلوات و الصلاه الوسطی …) (بقره / ۲۳۸)
در انجام همه ی نمازها (مخصوصاً نماز وسطی (نماز ظهر) کوشا باشید. صلاه وسطی را عده ای از مفسران گرامی، نماز ظهر دانسته اند. نماز وظیفه ثابت و معینی برای مومنان است: ( إن الصلاه کانت علی المومنین کتاباً موقوتاً) (کلمه موقوف از ماده وقت است) (نساء / ۱۰۳)
باید خانواده را به نماز دعوت کرد: ( و أمر اهلک بالصلاه و اصطبر علیها) ( طه / ۱۳۲)
خانواده خودت را به نماز دستور ده و خود نیز بر انجام آن شکیبا و پراستقامت باش. با توجه به این که سوره ی طه در مکه نازل شده است، در آن زمان مصداق (اهل) حضرت علی (ع) و خدیجه بوده اند. به هرحال والدین وظیفه دارند، فرزندان خود را به انجام نماز دعوت کنند و زمینه های لازم برای تشویق آنها را فراهم آوردند. زیرا نماز سنگری مستحکم برای حفظ کیان خانواده است.
نماز انسان را از زشتی ها باز می دارد: ( ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر … ) (عنکبوت/۴۵)
فحشاء اشاره به گناهان بزرگ پنهانی و منکر اشاره به گناهان بزرگ آشکار می تواند باشد. در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (ص) می خوانیم که فرمود: ( من لم تنهه صلاته عن الفحشاء و المنکر لم یزد و من الله الا بعداً.) (تفسیر نمونه، ج۱۶، به نقل از مجمع البیان) کسی که نمازش او را از فحشاء و منکر باز ندارد، هیچ بهره ای از نماز جز دوری از خدا حاصل نکرده است. و امام صادق (ع) می فرماید: کسی که دوست دارد ببیند آیا نمازش مقبول درگاه الهی شده است یا نه باید ببیند آیا این نماز او را از زشتی ها و منکرات باز داشته است یا نه، به همان مقدار که بازداشته، نمازش قبول است. (تفسیرنمونه، ج ۱۶)
رسول خدا (ص) از یاران خود سوال کرد اگر بر در خانه ی یکی از شما نهری از آب صاف و پاکیزه باشد و هر روز پنج بار خود را در آن شست وشو دهید، آیا چیزی از آلودگی و کثافت در بدن او می ماند؟ در پاسخ عرض کردند: نه فرمود: نماز درست همانند این آب جاری است، هر زمان که انسان نمازی می خواند، گناهانی که در میان دو نماز انجام شده است، از میان می رود. (تفسیرنمونه، جلد ۱۶)

زکات:
زکات در لغت به معنای نمو، برکت و پاکیزگی است، که معنی اخیر آن در آیه ۲۱ نور و آیه ۷۴ کهف آمده است و در اصطلاح به معنی جدا کردن بخشی از گونه هایی از مال است که بطوری خاص در مصارف معلومی خرج می گردد. بنا به اشارات قرآنی همین حکم در امم گذشته وجود داشته که واضع اسلامی بر آن صحه نهاده است (مریم، ۳۱ و بقره ۸۳، ۴۳ و به تفسیری یوسف، ۸۸) زکات در فقه اسلامی بر دو گونه است:
الف: زکات بدن که عبارت از زکات عید فطر است و مستند وجوب آن سنت و اجماع است و به تفسیری آیه ۱۴ سوره اعلی: ( قد افلح من تزکی) مُشعر بر آن است. و بنا به نظر امامیه وجوب آن مشروط به بلوغ، عقل و قدرت بر تهیه نیازمندیهای خود و عائله خویش (بالقوه یا بالفعل) در طول سال است که باید در بین غروب روزآخر ماه رمضان تا روز عید از مال جدا گردد و به مستحق داده شود.
ب) زکات مال: وجوب زکات، علاوه بر سنت و اجماع مسلمانان،آیات متعددی بیانگر وجوب زکات است، آیاتی که بیانگر حکم زکات می باشند بر چند گونه اند:
۱-تصریح در لفظ زکات دارند. اکثر این آیات بیانگر صفت اهل ایمانند که زکات می دهند. (بقره: ۱۷۷، مومنون ۴، روم ۳۹، فصلت ۷)
۲-تصریح به وجوب اخراج زکات از مال دارند. توبه آیه ۱۰۳ از آن به صدقه تعبیرشده است: ( خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و نزکیهم بها..) و در انعام آیه ۱۴۱: (و اتوا حقه یوم حصاده) و اسراء آیه ۲۶: ( و آت ذاالقربی حقه) از آن به حق تعبیر شده که همین نام در ذاریات آیه ۱۹، معارج آیه ۲۴، نیز آمده است؛
و بالاخره در فصلت آیه ۶و۷ عدم دادن زکات به عنوان صفت مشرک دانسته شده: ( ویل للمشرکین الذین لا یؤتون الزکوه)
۳-آیه هایی از زکات به انفاق تعبیر کرده است: بقره ۳، ۲۱۵، ۲۷۱، ۲۶۷، ۲۶۴و ۲۷۳؛ آل عمران ۹۴؛ توبه ۳۴؛ و در آیه ۲۱۹ سوره بقره از انفاق به (عفو) تعبیر شده است: ( و یسئلونک ماذا ینفقون قل العفو)
رابطه نماز با زکات:
۱-دعوت نمازگزاران به انفاق در قرآن:
از جمله مطالب مهمی که در قرآن کریم به آن اهمیت خاصی داده شده و مورد توجه قرار گرفته پرداخت انفاق است که از طریق نمازگزاران انجام می شود، نه انفاقات واجب، بلکه انفاق عام که شامل واجب و مستحب می گردد و آیاتی دراین باره ذکر شده که برخی از آنها عبارتند از:
( یقیمون الصلاه و مما رزقناهم ینفقون) (بقره /۳)
و نماز را پیوسته به طور دسته جمعی بپا می دارند و از آنچه ما به آنها روزی دادیم انفاق می کنند.
(و اقاموا الصلاه و انفقوا مما رزقناهم سراً و علانیه ) ( رعد/۴)
و نماز را بپا می دارند و از آن چه آن ها را روزی دادیم به طور پنهان و آشکار انفاق می کنند.
(قل لعبادی الذین آمنوا یقیموا الصلاه و ینفقوا مما رزقناهم سراً و علانیه) ( ابراهیم/۵)
بگو به بندگان من، کسانی که ایمان آورده اند، نماز را بپا دارند و از آنچه ما روزی به آنها دادیم پنهان و آشکار انفاق می کنند. (و المقیمی الصلاه و مما رزقناهم ینفقون) ( حج/ ۵۳)
بشارت ده متواضعان و تسلیم شدگان را کسانی که نماز را بر پا می دارند و از آنچه روزیشان دادیم انفاق می کنند.
( و اقاموا الصلاه و انفقوا مما رزقناهم سراً و علانیه ) (فاطر / ۹۲)
و نماز را بر پا می دارند و از آن چه روزیشان دادیم پنهان و آشکار انفاق می کنند.
(المصلین،الذین هم علی صلاتهم دائمون. و الذین فی اموالهم حق معلوم. للسائل و المحروم.) (معارج/ ۲۲ تا ۵۲)
نمازگزارانی که نمازهای خود را تداوم می بخشند و کسانی که در اموالشان حق معلومی، برای سائل و محروم است. معلوم می شود نمازگزاران حقیقی کسانی هستند که انفاق مال جزء برنامه آن هاست. و اگر کسی در انفاق سهیم نبود جزء نمازگزاران محسوب نمی شود و علاوه براین از شرایط صحت نماز این است که لباس، زمین مکان نماز و غیره هیچ کدام غصبی نباشد،یعنی وقتی به حقوق الهی در قالب نماز توجه شده که حقوق خلق را بشناسد و با مراعات حقوق مردم (انفاقات واجب و مستحب) می تواند وارد نماز شود چرا که وقتی در نماز، خدا و حق او را شناخت حق مردم که عیال خدایند را هم می شناسد و انفاق می کند.
۲-نمازگزاران مامور به زکات:
یکی از مسائلی که در قرآن کریم روی آن زیاد تکیه شده، این است که پرداختن زکات واجب را تنها نمازگزاران از یاد نمی برند و نمازگزارانی که آن را از یاد ببرند نمازگزار واقعی نیستند و این نکته در ۲۷ آیه از آیات قرآن ذکر شده است، البته در برخی آیات امر به نماز و زکات شده است. مانند : ( و اقیموا الصلاه و اتو الزکاه…) (بقره / ۴۳) و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید.
در هشت مورد به نحو عام خطاب فرموده که شامل مردان و زنان می شود و تنها در یک مورد خطاب به زنان پیامبر (ص) می فرماید: ( فاقمن الصلاه و اتین الزکاه…) (احزاب /۳۳) نماز را برپا دارید و زکاه را بپردازید.
شاید این امر اختصاصی، نظر به اهمیت وابستگی و انتساب با نبی اکرم (ص) داشته و اقامه نماز و دادن زکاه از زنان پیامبر (ص) چه دراطاعت امر چه در مخالفت امر پاداش و کیفر خاصی دارد. تاکید خداوند متعال روی این دو شاخه فردی و اجتماعی و فرمان به انجام آن، آن هم بصورت دسته جمعی که فرمود: همه نماز را بپادارید و همه زکات را بپردازید، خالی از نکات نیست که آن نکات عبارتند از: یکی این که نشان می دهد، تمام اجزای دین باهمند و دینداری تبعیض و انتخاب جزئی از آن و ترک مابقی، بر نمی دارد، این مجموعه با هماهنگی که در بینشان نهفته است، دین شماست، لذا معنا ندارد افرادی در قسمتی از دین که هیچ گونه ضرر مادی و جسمی نداشته باشد، دیندار و متدین شوند ولی در بقیه آن کوچکترین اقدامی نکنند، مخصوصاً روی این دو تکلیف بیشتر تکیه شده چرا که مسلمانان و مومنین چه در بعد عبادی که جنبه فردی دارد بیشترین تکلیف واجب را در اقامه نماز بر عهده دارند و چه در بعد اجتماعی و پرداخت مالیات بیشترین تکلیف را در ادای زکات دارند. برای اهمیت این ارتباط در دین همراه با انکار و تعجب می فرماید: ( افتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض!)
پس آیا به بعضی از قسمت های کتاب ایمان می آورید و به قسمت دیگر کفر می ورزید؟ مومن کسی است که به همه آن ایمان دارد و اگر فردی به قسمتی از آن کافر شد به همه کفر ورزیده و به همین خاطر تارکین زکات و انفاق با این که از نمازگزاران بودند مورد عتاب و سرزنش قرار گرفتند. نکته دیگر اینکه این عبادت و بندگی خدا چیزی جدای از فرمان ها و دستورات او نسبت به خلق او نیست، بلی گرچه بعضی از حقوق تنها اختصاص به خدا و بعضی دیگر تنها به مردم اختصاص دارد ولی بسیاری از آنها هم به خدا و هم به مردم مربوط می شود و اگر کسی حق خدا را در قالب انجام نماز شناخت معنا ندارد و حق مردم را در سایه امر خدا نشناسد که فرمود: زکات حق فقرا و ضعیفان را بدهید، یعنی اگر کسی حق شناس است در همه جا حق را می شناسد، چه حق خدا در نماز و چه حق مردم در زکات و اگر نشناسد حق هیچ کدام را نمی شناسد و این است که در نماز و زکات با هم ذکر شده است.
۳-نمازگزاران زکات می دهند:
پس از آن که خداوند مردم را به نماز و زکات امر فرمود به نکته دیگری تکیه نموده و آن این است که نمازگزاران را تنها زکات دهنده معرفی نموده است و این نکته در شانزده مورد از آیات قرآن ذکر شده است از جمله می فرماید (و اقام الصلاه و اتی الزکاه) (بقره/ ۱۷۷)
نیکی و نیکوکاری آن است که نماز را برپا می دارد و زکات را می پردازد.
و نیز از قول حضرت عیسی (ع) می فرماید: (اوصانی بالصلاه و الزکاه مادمت حیا.) (مریم/ ۳۱)
مادرم مرا به اقامه نماز و پرداخت زکات تا مادامی که زنده ام سفارش فرمود. همچنین در دو مورد درباره رجالی که از یاد خدا غفلت نمی کنند و از اولیای خدا هستند می فرماید: ( و اقام الصلاه و ایتاء الزکاه) (نور/ ۳۷)
آن ها به اقامه نماز و پرداخت زکات مأمورند و انجام می دهند. و نیز می فرماید.
(و المقیمین الصلاه و المؤتون الزکاه) (نساء/ ۱۶۳)
و کسانی که برپادارنده نماز و پرداخت کننده زکاتند.
و همچنین در دو مورد می فرماید: ( و اقاموا الصلاه و اتو الزکاه) (بقره/ ۲۷۷) و نماز را بپا داشتند و زکات را پرداخت نمودند.
و درباره اسماعیل (ع) می فرماید: ( و کان یأمراهله بالصلاه و الزکاه) (مریم/ ۵۵)
او پیوسته اهل خانه خود را به نماز و زکات امر می نمود.
و همچنین می فرماید: (لذین هم فی صلاتهم خاشعون … و الذین هم للزکاه فاعلون.) (مومنون/ ۲تا۴)
مومنون کسانی هستند که در نمازشان خاشعند و زکات را می پردازند. مجموع این آیات از مومنینی حکایت می کند که هم نمازگزارند و هم زکات خود را در زمان گذشته حال و آینده می پردازند و هم مادر و پدر به فرزند بر انجام آن وصیت و سفارش می کنند و هم دائم و دسته جمعی انجام می دهند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راه نور

توضیحی راحب دعای طلب رزق بعد از نماز عشا (مفاتیح الجنان)


دعای بسیار زیبایی هست

میگه راه رو نمیدونم نمیدونم رزق خودم رو چجوری بهش برسم اونجوری که به فکر و خیالم میرسه توی شهر ها و جهان مادی خودم دنبالش می گردم از راههایی که من فکر می کنم میتونم بهش برسم مثل یه آدم سرگشته و حیران نمیدونم چجوری به روزی خودم برسم و بهش دسترسی داشته باشم دست کیه از چه کسی بطلبمش و میدونم که فقط و فقط تو میدونی آنچه هست دستی از دستان توست تو وسیله میشی تو ابزار میشی خدای عزیز و بزرگ من به لطف و کرمت که بی انتها و نامحدود هست و می بخشی تو رزاقی رزق من در دستان توست خودت وسیله میشی چشم من فقط به خداست چقدر زیبا قوانین کاینات رو داره بهمون یادآوری می کنه دنبال راه نباش خدا راه میشه وسیله میشه

"و رزقى که به من عطا مى ‏کنى وسیع فرما و راه طلب آن را آسان گردان و از مأخذ نزدیکى مقرر ساز"  اینجا میگه که خدایا ظرفم رو بزرگ کن من رو در مدار بهتری قرار بده میگه راه طلب رو آسان کن یعنی آگاهی من رو بالا ببر که فقط از خودت بخوام نزدیک ترین ماخذ تو هستی خدای عزیزم چه ماخذی نزدیک تر از تو آنچه هست دستی از دستان تو س و تو وسیله هارو فراهم کردی پس فقط و فقط از خودت می  خواو و لاغیر پس با شجاعت تمام می گم خدایا رزق بیشتری می خوام رزقی که به راحتی بدست بیارم و منبعش تو باشی همینجا در همین شرایطی که هستم و ایمان و باور دارم که بهم عطا می کنی من به قدرت تو ایمان دارم به عظمتت باور دارم به وهابیت و رزاق بودن تو شهادت میدم و از عشق تو هر لحظه میمیرم و زنده میشم

"

و مرا در طلب چیزى که بر من روزى مقدر نفرموده ‏اى به مشقت مینداز"

که تو از رنج و عذاب من بى‏ نیازى و من محتاج به رحمت نامنتهاى توام" خدایا میدون مااگه اگه اصرار به چیزی داشته باشم که ربطی به من نداره به رنج میافتم خدایا هدایتم کن که در جهت رسالتم گام بردارم من رو به راه راست هدایت کن و یاریم کن که توی همون راه گام بردارم اشاره می کنه به این قانون که برای خدا راه تعیین نکنین فقط به هدفتون فکر کنین و فقط هدف رو ببینین خدا راه میشه  بعد میگه خدایا تو از رنج و عذاب من بی نیازی و من به هر خیری که  از تو بهم برسه محتاجم خدای بزرگ من میدونم که تو برای من رنج و عذاب نمی خوای و چیزی رو اینچنین خلق نکردی آنچه آفریدی خیر و برکت هست و نعمت رنج و زحمت رو من افریدم با افکار اشتباه با قدم گذاشتن در راه خودم با دور شدن ازتو. خدایا هدایتم کن من هر لحظه به رحمتت نیاز مندم خدایا اگه ازت دور بشم چه کنم اگر لحظه ای رحمتت رو نداشته باشم نا بود میشم

"پس درود فرست بر محمد و آل او و بخشش فرما بر بنده خود به فضل و رحمت خویش که فضل و کرم تو بسیار عظیم است.

"دوباره تاکید می کنه که خدایا من بنده به هر خیری از جانب تو بهم برسه محتاجم خدایا ببخش بر من از فضل و رحمتت که بسیار عظیم هست همانطور که بر محمد و آل او که درود خداوند بر آنها باد بخشیدی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راه نور

خدا از دیدگاه ملاصدرا

خدا بی نهایت است و لامکان وبی زمان
اما بقدر فهم تو کوچک میشود
و بقدر نیاز تو فرود می آید
و بقدر آرزوی تو گسترده میشود
و بقدر ایمان تو کارگشا میشود
و به قدر نخ  پیرزنان دوزنده باریک میشود
و به قدر دل امیدواران گرم میشود

یتیمان را پدر می شود و مادر
بی برادران را برادر می شود
بی همسرماندگان را همسر میشود
عقیمان را فرزند میشود
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه میشود
در تاریکی ماندگان را نور میشود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
و محتاجان به عشق را عشق می شود

خداوند همه چیز می شود همه کس را
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس



بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
و مغز هایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ِناپاک
و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار

و بپرهیزید
از ناجوانمردیهــا
ناراستی ها
نامردمی ها!

چنین کنید تا ببینید که خداوند
چگونه بر سر سفره ی شما
با کاسه یی خوراک و تکه ای نان می نشیند
و بر بند تاب، با کودکانتان تاب میخورد
و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند
و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند

مگر از زندگی چه میخواهید
که در خدایی خدا یافت نمیشود؟
که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود
که به نفرت پناه میبرید؟
که در حقیقت یافت نمیشود
که به دروغ پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود
که به خلاف پناه میبرید؟
و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید
که انسانیت را پاس نمی دارید ؟!

ملاصدرا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راه نور

آبات قرآن

وَ أَوْحَینَا إِلی أُ مَّ مُوسی أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْ تِ عَلَی هِ فَأَلْ قِیهِ فی الْیم وَ لَا تخَافی وَ لَا تحْزَنی إِنَّا رَادُّو هُ
إِلَیک وَ جَاعِلُوهُ مِ نَ الْمُرْسَلِینَ

به مادر موسی وحی کردیم که او را شیر بده، و چون بر جانش بیمناک شدی او را به دریا بینداز،
نترس و اندوهگین مشو که ما او را به تو باز میگردانیم و در سلک پیامبرانش میآوریم.

درباره حضرت عیسی سوره مریم:
فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا ﴿۲۹﴾ [مریم] به سوى [عیسى] اشاره کرد گفتند چگونه با کسى که در گهواره [و] کودک است‏ سخن بگوییم (۲۹)
قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا ﴿۳۰﴾ [کودک] گفت منم بنده خدا به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است (۳۰)

درباره حضرت یحیی سوره آل عمران: حتی قبل از تولد!!
فَنَادَتْهُ الْمَلَائِکَهُ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَى مُصَدِّقًا بِکَلِمَهٍ مِنَ اللَّهِ وَسَیِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ ﴿۳۹﴾ و هنگامی که او در محراب ایستاده، مشغول نیایش بود، فرشتگان او را صدا زدند که: خدا تو را به یحیی بشارت می‏دهد، (کسی) که کلمه خدا (مسیح) را تصدیق می‏کند، و رهبر خواهد بود، و از هوسهای سرکش بر کنار، و پیامبری از صالحان است. (۳۹)
قَالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلَامٌ وَقَدْ بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ وَامْرَأَتِی عَاقِرٌ قَالَ کَذَلِکَ اللَّهُ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ ﴿۴۰﴾
او عرض کرد: پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد، در حالی که پیری به سراغ من آمده، و همسرم نازاست ؟ فرمود: بدین گونه خداوند هر کاری را بخواهد انجام می‏دهد. (۴۰)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راه نور