داستان ملا نصر الدین وخرش :روزی ملا نصر الدین وپسرش سوار خر می شوند برای یک سفر .به روستای اولی که می رسند مردم آن روستا می گویند واقعا شما افراد سنگدلی هستید که دو نفری سوار بر حیوان شده اید .خب ملا خودش از خر پیاده می شود و پسرش را بر خر سوار میکند .به روستای بعدی که می رسند مردم آن روستا به آن پسر می گویند واقعا توخجالت نمی کشی که پدر پیرمردت پیاده می آید وتو سواره؟خب پسر از الاغ پیاده می شود وپدرش سوار می شود.به روستای بعدی که رسیدند به ملا گفتند ای مرد گنده خجالت نمی کشی بچه طفل معصوم پیاده می رود وتو سوار برالاغ؟خب تصمیم می گیرند هر دو از خر پیاده شوند .به روستای بعدی که رسیدند به آنها می گویند واقعا شما افراد احمقی هستید .میشه بگید شما که نمی خواستید سوار خر بشید برای چی خرو با خودتون اوردید.بله این داستان مصداقی از افرادی هست که فقط برای مردم کار می کنند ولی افراد با اعتماد به نفس اصلا اینطور نیستند مثل آقای انیشتین معروف ترین فرد تاریخ جهان .داستان های زیر را بخوانید تا متوجه شوید..۱-روزی رئیس جمهور آمریکا می خواهد به دیدار انیشتین برود(ببینید چه اعتماد به نفسی داشته که رئیس جمهور میاد دیدنش واو به دیدار رئیس جمهور نمی رود)همسر انیشتین به او می گوید رئیس جمهور میخواد بیاد دیدنت لطفا یک لباس رسمی بپوش.او به همسرش می گوید اگه رئیس جمهور می خواد منو ببینه بیارش تو اون اتاق ولی اگه میخواد باس های منو ببینه راهنماییش کنید اون اتاق کمد لباسهای من تو اون اتاقه.۲-او هیچ وقت نه جوراب به پا می کرد نه سر خود را شانه می کرد.از او علت این امور را پرسیدند.او گفت من با این مدل مو بیشتر حال میکنم و در مورد جوراب میگه من تو بچگی که جوراب می پوشیدم این انگشت شصت من میزده بیرون از جوراب .گفتیم چه کاریه اذیتش کنیم .این است مصداق فرد با اعتماد به نفس بالا که عاشق خودش است وبرای همین مشهورترین فرد تاریخ جان شد واو جرئت داشت وبه روش خودش زندگی کرد.