۲۵ جمله زیبا از آلبرت اینشتین که شما را با تفکرات و حال و هوای ذهن او آشنا می کنند

احترام کور کورانه به قدرت بزرگترین دشمن حقیقت است.

طبیعت تنها دم شیر را به ما نشان می دهد. اما من شک ندارم که این دم همان شیر است؛ گرچه آن شیر نمی­ تواند به علت بزرگی زیادش خودش را به ما نشان دهد.

من به طور ارثی یهودی هستم، شهروند سوییس شناخته می شوم و از نوع بشر به شمار می روم. تنها انسان بودن فارغ از وابستگی به هر گونه ایالت و ملیت اهمیت دارد.

قوانین ریاضی در جایی که به واقعیت مربوط می شوند، به طور کامل قابل اطمینان نیستند و اگر قطعی باشند نیز ارتباطی با واقعیت ندارند.

به عنوان انسان، یک نفر خودش را با هوش کافی وقف نموده تا بتواند به طور واضح هوش نا کافی خود را در مواجهه با چیزهایی که وجود دارد، مشاهده کند (نامه به ملکه الیزابت بلژیک.)

هنگامی که مردی برای یک ساعت کنار دختری زیبا می نشیند، زمان بسیار سریع می گذرد و ۱ ساعت تنها یک دقیقه به نظر می رسد. اما اگر او را ۱ دقیقه بر روی اجاق داغ قرار دهید، این میزان به اندازه تمام ساعت ها خواهد گذشت. به این موضوع نسبیت می گویند.

این مسئله که والدین من به خاطر دیر صحبت کردنم نگران شدند، حقیقت دارد. آن ها با یک پزشک نیز مشورت کردند. من نمی دانم که در آن زمان چند سال داشتم، اما سنم کمتر از سه سال نبود.

عقل سالم مجموعه ای از قضاوت ها و پیش داوری هاست که تا سن ۱۸ سالگی به دست آمده اند.

اگر A را معادل موفقیت در نظر بگیریم، آن گاه می توان معادله را به این صورت نوشت: A= X+Y+Z که در آن X و Y نشان دهنده تفریح و بازی و Z علامتی برای بسته نگه داشتن دهان هستند.

ملی گرایی مریضی دوران ابتدایی بشر به شمار می رود. این امر مربوط به نژاد بشر است و با رشد او ریشه کن خواهد شد.

تجربه های اسرار آمیز بهترین تجربه ها هستند. مرموز بودن را می توان منشا هر هنر و علم دانست. کسی که این موضوع را درک نمی کند و یا دیگر نمی تواند آن را تجربه نماید، از نظر من مرده و چشمانش تیره شده اند.

احساس من درباره عدالت و مسئولیت های اجتماعی، همواره به صورت عجیبی با عدم برقراری ارتباطات مستقیم با جامعه و دیگر انسان ها در تضاد بوده است. من یک مسافر تنها هستم و هیچ گاه به خانواده، دوستان، کشورم و حتی بستگان نزدیکم تعلق نداشته ام. در مقابل تمام آن ها، من هیچوقت حس دوری و نیاز به تنهایی را از دست ندادم.

اگر به ظاهرم بیش از حد توجه می کردم، دیگر خودم نبودم.

تخیل مهمتر از دانش است. زیرا دانش محدود بوده اما تخیل تمام جهان را در بر می گیرد.

مهربانی، زیبایی و حقیقت، ایده آل هایی هستند که همواره راه را به من نشان داده و شهامت رو به رو شدن با چهره جدید زندگی را به من بخشیده اند. بدون همزاد پنداری با انسان هایی با تفکر مشابه و بدون سرگرم نمودن خود با جهان مقصود، موفقیت در زمینه هنر و جنبه های علمی غیر ممکن بود و زندگی برای من پوچ می شد. تلاش های انسان برای دستیابی به چیزهای بی ارزش مانند ثروت، موفقیت های ظاهری و لوکس گرایی، همواره در نظر من فاقد اهمیت و ارزش بوده است.

هدف از آموزش باید تمرین و یاد دادن استقلال و تفکر فردی باشد؛ اگرچه خدمت رسانی به جامعه بزرگترین مسئله زندگی به شمار می رود.

هیچ چیز مهمی از جاه طلبی و یا احساس وظیفه حاصل نمی شود. عشق افراد به کارهاست که موفقیت را شکل می دهد.

بیشتر معلم ها وقت دانش آموزان را با پرسیدن سوالات سخت تلف می کنند. هنر پرسیدن این است که سوالاتی را مطرح کنید که دانش آموزان درباره موضوعات آن آگاهی داشته باشند و بتوانند پاسخ مناسب را پیدا کنند.

من به ندرت درباره کلمات فکر می کنم. فکر خودش می آید و من کلمات را با استفاده از آن بیان می کنم.

راز شاد زیستن این است که از زندگی کنونی خود لذت ببرید و ذهنتان را درگیر مسائل آینده نکنید.

نکته مهم این است که هیچ گاه از سوال پرسیدن دست نکشید. برای هر کنجکاوی پاسخی وجود دارد.

اگر کار کردن یک نفر از روی علاقه باشد و اجباری وجود نداشته باشد، همه‌ی کارها از روی اعتقاد قلبی انجام خواهند شد.

هیچ انسانی ذهنش را درگیر مسائل زمان و فضا نمی کند. اما من کاملا برعکس بودم و بعد از رسیدن به بزرگسالی، تازه به مسائل فضا و زمان علاقه مند شدم. سپس بیشتر از هر فرد بالغ و یا کودکی آن ها را بررسی و مو شکافی نمودم.

من در طول زندگی خویش دریافتم که تمام دانش ما در مقایسه واقعیت، ابتدایی و کودکانه به نظر می رسد. به هر حال، این با ارزش ترین چیزی است که در اختیار داریم.

تنها راه جلوگیری از اثر مخرب ستایش شدن، این است که به کار خود ادامه دهید.